وقتی استاد ریاضی شروع کرد به درس دادن دو تا خط موازی روی تخته کشید..خط لابایی از خط پایینی خوشش اومد و عاشقش شد...خط بالایی هم نگاهی به خط بالایی انداخت و عاشقش شد...هیچکدو از یکدیگر چشم بر نمی داشتند که ناگهان استاد گفت...دو خط موازی هیچ وقت به یکدیگر نمی رسند..
شیدا
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 ساعت 09:33 ب.ظ
روی زمین دراز کشیدم و به آسمان زیبا خیره شدم...ستارگان به من چشمک می زدند. باد آوای غم سر می داد...همان طور که به آسمان نگاه می کردم با خود گفتم...سقفم کدوم گوری رفته ؟
شیدا
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 ساعت 06:13 ب.ظ